فانوس
شب تا به سحر بر سر روياي توام لب تشنه ي درياي مي و ناي توام
هنگام غروبي لب درياي خيال درساحل غم محو تماشاي توام
من غرق تماشاي سراپاي توام واز شيفتگان رخ زيباي توام
در حسرت ديدار تو شب تا به سحر در گوشه ي ميخانه به روياي توام
من در شب هجران تو فانوس بدست دنبال نشان و اثر پاي توام
بس کن توجوان این همه بیدادوفغان
یک کلمه بگوعاشق شیدای توام
فانوس
شب تا به سحر بر سر روياي توام لب تشنه ي درياي مي و ناي توام
هنگام غروبي لب درياي خيال درساحل غم محو تماشاي توام
من غرق تماشاي سراپاي توام واز شيفتگان رخ زيباي توام
در حسرت ديدار تو شب تا به سحر در گوشه ي ميخانه به روياي توام
من در شب هجران تو فانوس بدست دنبال نشان و اثر پاي توام
بس کن توجوان این همه بیدادوفغان
یک کلمه بگوعاشق شیدای توام
|